«دیدیم اگر دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم، فاجعه درست میشود.» قصه حمید قاسمی و بقیه رفقایش در مسجد صاحبالزمان یوسفیه دقیق از همینجا شروع میشود. اینکه اگر کاری نکنند جان خودشان و مابقی هم محلهایها به خطر میافتد.حمید قاسمی از روی تقویم سی سالی میشود که ساکن یوسفیه است و تغییرات گسترده و عجیب و غریب این محله را از نزدیک دیده و حس کرده است. به چشم دیده که شهرک شهید مطهری دهه60 با خانههای 500-400 متری و حتی 1000متری که خانهای روستا به کشاورزانشان بخشیده بودند، چطور تبدیل شده به آلونکهای غیرمجاز 70-60متری.
میگوید: «کشاورزهایی که زمینهای دو سه هزارمتری گرفته و ساخته بودند، کمکم مجبور شدند که زمینهایشان را تفکیک کنند و بفروشند. شهرداری هم حریفشان نشد که بیایند مجوز بگیرند، بعد بسازند. مردم هم یاد گرفتند که چطور سریع بسازند و داخل خانه بنشینند که شهرداری نتواند تخریب کند. این وضعیت اینقدر ادامه پیدا کرد که مافیای ساختوساز وارد یوسفیه شد. خانههای یک طبقه را به صورت غیرمجاز تبدیل کردند به آپارتمانهای دو سه طبقه و حتی آلونکهای 30-20متری و فروختند. همین آلونکسازیها باعث شد که یک جمعیت زیادی به سمت یوسفیه هجوم بیاورد و تراکم جمعیت اینجا به شکل عجیب و غریبی بالا رفت. الان شاید باور نکنید اما نهضت و یوسفیه یکی از متراکمترین نقاط مشهد است.»
تراکم جمعیت؛ مسئلهای که همان روزهای اول شیوع کرونا حمید و دوستانش را بدجور ترساند. مسئولان از فاصلهگذاری صحبت میکنند اما در یوسفیه و نهضت جمعیت اینقدر زیاد است و فضای خیابانها و کوچهها تنگ و باریک که آدمها اگر بخواهند هم نمیتوانند فاصلهشان را رعایت کنند. حمید تعریف میکند: «باورتان نمیشود، اما اینجا در یک کوچه یک متری 50واحد خانه ساخته شده است. حالا حساب کنید ببینید چند نفر آدم در این گُله جا زندگی میکنند! روزهای اول کرونا این بافت متراکم ما را حسابی ترساند. گفتیم که اگر ما کاری نکنیم و مردم هم بهداشت را رعایت نکنند و کرونا در یوسفیه شیوع پیدا کند، یک فاجعه در راه خواهد بود. ببینید! بزرگترین خیابان یوسفیه ده متر است که از این ده متر سرِجمع یک متر پیادهرو دارد با انواع و اقسام سدمعبرها که گاهی جمعیت در راهها به هم برخورد میکند و قفل میشود. تازه خیلیها بهداشت را هم رعایت نمیکنند.»
باورتان نمیشود، اما اینجا در یک کوچه یک متری 50واحد خانه ساخته شده است. حالا حساب کنید ببینید چند نفر آدم در این گُله جا زندگی میکنند
ضدعفونی کردن معابر اولین کاری است که به ذهن بچههای مسجد صاحبالزمان(عج) میرسد. آن هم با موتور سمپاش یکی از کشاورزهای قدیمی یوسفیه: «به ما گفتند ترکیب کلر و وایتکس برای ضدعفونی کردن خوب است. رفتیم سراغ یکی از کشاورزهای قدیمی محله و موتور سمپاشش را قرض گرفتیم و شروع کردیم به ضدعفونی کردن خیابانها. هر سه چهار روز یکبار ماشین را راه میانداختیم و همهجا را ضدعفونی میکردیم. اشتباه نکنم فقط بچههای ما 9 بار کل نهضت و یوسفیه را گندزدایی کردند. جاهایی هم که ماشینرو نبود بچهها با سمپاش دستی میرفتند. آنطور که به آمار دادند، شیوع کرونا در یوسفیه کم بود.»
او ادامه میدهد: «یوسفیه مغازه زیاد دارد. همان روز اول رفتیم سراغ کاسبها، گفتیم در مغازهتان برای مشتریها ضدعفونی کننده دست بگذارید و هروقت هم که تمام شد به ما خبر بدهید، از زیر سنگ هم که شده برایتان تهیه میکنیم. یک تعداد از بچهها هم شده بودند مأمور بهداشت و در محله راه میرفتند و به مردم و کسبه تذکر میدادند که بهداشت را رعایت کنند.»
حمید قاسمی و رُفقای مسجدیاش اگر هم میخواستند، نمیتوانستند بعد از ضدعفونی کردن معابر بروند بنشینند در خانههایشان تا کرونا تمام شود. چون به قول خودش حالا نوبت به نیازمندهای محله رسیده بود که کرونا وضعیت زندگیشان را قرمز کرده بود و آمارشان در یوسفیه روزبهروز بیشتر میشد. آدمهایی که کرونا آنها را از کار بیکار کرده بود و به نان شب محتاج: «ما در مسجد یک خیریه کوچک داریم برای رتق و فتق امور نیازمندهایی که در محله زندگی میکنند و ما از وضعشان خبر داریم. اینها سرِ جمع 100 نفر میشدند.
اما از زمانی که کرونا آمد، این تعداد به نزدیک 400نفر رسیده است و روزی نیست که کسی زنگ نزند یا پیام ندهد که به نان شب محتاج شده است. دیدیم نمیشود دست روی دست گذاشت. یک بررسی کردیم و دیدیم100 تای اینها وضعیت خوبی ندارند و حتی نمیتوانند برای خودشان نان بخرند! بر و بچهها و خیرها پول گذاشتند و نان روزانهشان را رایگان کردیم. میروند نانوایی و بدون اینکه کسی بفهمد نانشان را میگیرند و میروند. سه بار بین همهشان بستههای بهداشتی توزیع کردیم. بستههایی که خودشان توانِ خریدش را نداشتند.»
این بچهها در توزیع بستههای معیشتی هم حتی یکجورهایی رکورددار هستند و بعید است کسی روی دستشان بلند شده باشد: «ما تا امروز 12 باربسته معیشتی بین همین 400خانواری که گفتم توزیع کردیم. یک وعده هم در نیمهشعبان غذای گرم دادیم. در تهیه بسته هم اصلاً کم نگذاشتیم. 2 بار گوشت گوسفند داخلش داشت و 3 بارهم مرغ.»حمید میگوید برای تهیه این بستهها و حتی آن نان رایگانی که ماهیانه یکی دو میلیون تومان خرج روی دستشان میگذارد، از جیبشان هزینه نکردهاند و همهاش کار خیرهاست: «بچههای ما فقط اینها را بستهبندی کردهاند و میکنند. پول همهاش را خیرها میدهند. مثلاً همین گوشت گوسفندها نذر یک بندهخدایی بود که گوسفندهایش را آورد داد به ما تا گوشتش را بدهیم به نیازمندان. یکبار دیگر یکی آمد و 6، 7میلیون تومان پول داد. خودِ اهالی محله به اندازه وسعشان کمک میکنند. ولی این را جالب است بدانید که نصف بیشتر این کمکها را خودِ مردم قاسمآباد به دست ما میرسانند.»